۱۳۸۸ اردیبهشت ۳۱, پنجشنبه
۱۳۸۸ اردیبهشت ۲۲, سهشنبه
یادت هست، موسوی؟ بیژن کرامتی
جمله جالبی گفته بود میر حسین با این مضمون که در این 20 سال احساس نکرده بودم که کشور به من نیاز داره ولی در این 4 سال این حس را پیدا کردم و به همین دلیل نامزد ریاست جمهوری شدم.آره واقعا مملکت دوباره به تو نیاز داره که بر گردی و یه موج جدید سرکوب را به شیوه ای جدید راه بندازی.تو باید برگردی چون هنوز یه تعدادی انسانهای بی گناه دارن تو ایران زندگی میکنن ، اینها باید بمیرن و تو باید این کار را با پاسدارانت انجام بدی.
دشنام می دهم به شما با تمام جان
قی می کنم به شما از صمیم قلب
***
ما را با این بازی و بازیگرانش کاری نیست. تاریخ به خوبی نشان داده است که هر کجا سیاسیون ایران دست به کنش هیئتی زده اند ثمری جز شکست و فضاحت برنگرفته اند. این سیرک سیاسی بزرگ شما را تاریخ با چوب فلک دیکتاتوری که خود تطهیرش کرده اید، مزد خواهد داد. مطمئن هستم همانند همانند گروه های سیاسی ای که با تحلیل و تصمیات غلط، سرمایه و آبروی سیاسی خود را در پشت تراکتهای تبلیغاتی هاشمی رفسنجانی در زیر پای مردم در کف خیابانها ریختند و بر باد دادند پس از اعلام نتایج این دوره از انتخابات ریاست جمهوری نیز منجی بازنده، بازندگان بزرگی از پشت خود پس خواهد انداخت. این تازه بهترین نتیجه ی ممکن برای گله ی رم کرده ی سیاست ایران است. وای به روزی که این منجی دروغین بر عرصه ی قدرت تکیه زند و سیلی محکم حقیقت خواب از چشمان رویا زدگان برباید.
می خواهم هشداری به تمام خیال بافان منجی ساز بدهم. بر سر قبری گریه می کنید و پیراهن چاک می دهید که مرده ای در آن نیست. آنچه که می کنید را باید در برابر تاریخ پاسخگو باشید. اگر از آبروی داشته و نداشته ی خود مایه گذاشته اید مختارید اما آیا شما اجازه ی دزدی و مایه گذاشتن از دیگران را دارید؟
میرحسین موسوی چنان شش دانگ خیالش از وفاداری این جماعت هراس زده راحت است که احدی را پاسخگو نیست و خود را یکه تاز صاحب اختیار همه ی مخالفان احمدی نژاد می داند. او مرکب خود را با اجازه و بی اجازه به هر سرایی که می خواهد، می راند و علنا با فعل و گفته ی خود خط و نشان می کشد که: همین است که هست. می خواهید بخواهید، می خواهید نخواهید اما آقای موسوی درب سرای ما بر روی شما بسته است. یابوی پیر شما در میان گوزنهای این جنگل جایی نست. به شما این اجازه را نمی دهیم سرود دل خستگان به بستر خون تازه خفته را مصادره کرده و در بزم و عیشتان با هراس آلودگان از آن استفاده کنید.
یادتان می آید دادگاه های چند دقیقه ای و اعدامهای دسته جمعی را؟
یادتان می آید برادر زخمی را بر دوش برادر چگونه در مقابل جوخه ی اعدام می گذاشتید؟
یادتان هست تا شبی ٣٨۰ تیر خلاص شمردن زندانیان سیاسی را؟
یادتان هست گفته ی علمایتان را که دختران باکره به بهشت می روند؟
یادتان هست که شما مصمم بودید که دشمنانتان را از بهشت محروم کنید و به جهنم بفرستید؟ یادتان هست تجاوز به دختران جوان را برای برداشتن بکارت و محروم کردن از بهشت؟
یادتان هست که اعدام دختران مبارز چپ جوان را یک ساعت پس از تجاوز برادران شما انجام می شد؟
یادتان هست رفتن به درب منزل اعدامی و تحویل دادن ساک زندانی را؟
یادتان هست که خانواده ها از دیدن ساک عزیزشان چگونه در هم می شکستند؟
یادتان هست بردن جعبه ی شیرینی و پنجاه تومان پول به درب خانه ی دختران چپ اعدام شده را؟ یادتان هست به مادران داغ دیده شرینی ازدواج دختر اعدامی را می دادید و پنچاه تومان مهریه دختر اعدام شده را کف دست مادری می گذاشتید که دستش همچون مردگان خشک شده بود؟
یادتان هست؟
نکند فراموش کرده اید این جنایتهای غیرانسانی را؟
این تجاوزها را؟
این اعدام ها را؟
می خواهید کمکتان کنم تابه یاد آورید؟ فقط در عرض یک سال بین سالهای ۱٣۶۲ تا ۱٣۶٣ که شما در مقام نخست وزیر عضو شورای انقلاب فرهنگی بودید، بسیاری از دانشجویان به اسم مخالف نظام به جوخه های مرگ سپرده شدند.
اسامی آنها را شاید به یاد نداشته باشید اما امضاهای ننگین خودتان را چطور؟ آقای نخست وزیر وقت و عضو شورای انقلاب فرهنگی اگر فراموش کرده اید من و رفقای من همه چیز را به یاد شما خواهیم آورد.
بیایید با هم به سالهای پس از انقلاب برویم به سال ۵۹، به دهه ی شصت! بیایید اول سری به زندانها بزنیم. آنجا که سربازان گمنام آقا امام زمان همچون دژخیمانی در گوشت سوخته ی آدمی پویایی رازی سر به مهر بودند، آنجا که مبارزان چپ را از پا به پنکه های سقفی آویزان می کردید و می تاباندید، آنجا که شلاقهای تعزیر شما گوشت را از کف پای مبارزان چپگرا می کند و صدای کشیده شدن استخوان پاشنه ی پای آنها بر موزائیکهای کف بازداشتگاه ها و زندانها، گوشت از تن
هر بیننده و شنونده ای می ریخت. یادت هست مهندس موسوی؟
یادت هست پاهایی را که از شدت شکنجه به اندازه ی بالش زیر سر شبهای قدرتت آماسیده بود و از چرک به تعفن کشیده بود؟
یادت هست ناخنهای کشیده شدن با گاز انبر را؟
لگد چکمه پوشانی را که استخوانهای زنان و دختران را در هم می شکست؟
یادت هست وزنه های آویزان شده از بیضه ی مردان را؟
یادت هست حرم و گند نفس گرم وجود مذکرتان را در پشت گوش زنان مبازر ما را؟
چشمانت را خوب باز کن. اینجا دیگر هواداران چشم و گوش بسته ات نیستند که برایت کف بزنند و هورا بکشند. اینجا دهه ی شصت است. اینجا وادی حقیقت های ابدیست. می بینی؟
مثل آب
مثل آب خوردنی
می زنند سر بلندترین سر زمانه را به دار
می پراکنند
مهربانترین دل زمین داغ را به سرب
بیا تا نشانت دهم موسوی؟
با تو هستم فرزند خلف استداد. می بینی طنابهای دار را؟
می بینی تیرک های اعدام را؟
می بینی جوخه های مرگ را؟
می بینی سینه ی ستبر پیشینیان مرا که همچون آسمانی است برای ستارگان سرخِ خونین؟
گوشهایت را خوب باز کن. می شنوی سرود قهرمانان را در مسیر رفتن تا تیرک اعدام و طناب دار؟ گوشهایت را خوب باز کن شیطان تطهیر شده. این صدای جوانه زندن امید است از سینه ی ققنوس های چپ گرا. این صدا بشارت آزادی و عدالت است در دل نیمه شبی سیاه.
موسوی اینان پیشگامان بهارند. می شنوی سرودشان را؟
می شنوی غرش رعد آسای صدایشان را در گوش تاریخ؟
می خواهی به یادت بیاورم؟ می خواهی برایت بخوانم؟
سر اومد زمستون
شکفته بهارون
گل سرخ خورشید باز اومد و شب شد گریزون
گل سرخ خورشید باز اومد و شب شد گریزون
کوه ها لاله زارن
لاله ها بیدارن
تو کوه ها دارن گل گل گل آفتابو می کارن
تو کوه ها دارن گل گل گل آفتابو می کارن
توی کوهستون
دلش بیداره
تفنگ و گل و گندم داره میاره
توی سینه اش جان جان جان
توی سینه اش جان جان جان
یه جنگل ستاره داره جان جان
یه جنگل ستاره داره جان جان
***
لبش خنده ی نور
دلش شعله ی شور
صداش چشمه و یادش آهوی جنگل دور
صداش چشمه و یادش آهوی جنگل دور
توی کوهستون
دلش بیداره
تفنگ و گل و گندم داره میاره
توی سینه اش جان جان جان
توی سینه اش جان جان جان
یه جنگل ستاره داره جان جان
موسوی صدای مهاجم و بی کرانه ی برادر بیژن جزنی _ تئوریسین بی بدیل چریکهای فدایی خلق _ را می شنوی؟ صدای گرم و پر صلابت داوود جزنی و زمزمه ی بی رمق شکنجه شدگان در بند را می شنوی؟ موسوی این سرود دزدیدنی نیست. این کلاه به سر تو گشاد است. تو همان بهتر که لباس اصلاح طلبی که پیشکشت کرده اند را بر تن کنی. دستان خونینت یارای نگاه داشتن خورشید را ندارد. شاید حامیان امروزت فراموش کرده باشند یا خود را به فراموشی زده باشند اما بدان که ما نه می بخشیم و نه فراموش می کنیم.
دژخیم دیروز و منجی امروز، بنیادگرای دیروز و اصلاح طلب امروز!
بدان که ما شاخه های افراشته ی درخت کهنی هستیم که که تو و یارانت گمان می بردید که آن را به آتش کینه و نادانی خشکانده اید. بدان و به یارانت نیز بگو که کشته شدگان دیروز سر از گورهای بی نشان خود بیرون آورده اند. بدان که گورهای بی نام و نشان در وجب به وجب خاک ایران دهان باز کرده اند و از آنان آتش زبانه می کشد.
اینک بترسید از ما
که ما
با سپاه رفتگان آمده ایم
با جوش و خون شهیدان
آری بترسید از ما
که ما
با نیروی مرگ
به جنگ شما باز آمده ایم.
بدانید و فراموش نکنید ما وارثان نسلی هستیم که
گلوله ها را
با قلبهایشان هدف بودند
و زندانها را از جوانیشان انباشتند
سرود و سپیده را گلگون کردند
و راه آزادی را
سخت جانانه به سینه پیمودند
و باز
گلهای یاس در دهانشان می شکفت
که خندان بودند.
ما هجمه ی امروزتان را به نیابت از کشته شدگان دیروز خود جواب آتشین خواهیم داد.
درود به تمام جانباخته گان کمونیست.
درود به تمامی چریکهای جان بر کف.
درود بر همه ی ستارگان شبهای ظلمت ایران
بیژن کرامتی
19bahman1349@gmail.com
۱۳۸۸ اردیبهشت ۲۱, دوشنبه
دستاورد های سلسله آخوندیان
. کشتار دست جمعي زندانيان سياسي -
. سو قصد و کشتار مخالفان سياسي در خارج از کشور -
. قتل هاي زنجيره اي سياسي در ايران -
. ترويج زندانهاي کشور با گنجايش هزاران زنداني -
. ايجاد خفقان سياسي -
. ترويج تروريسم بين المللي و داخلي -
. زير پا گذاردن حقوق بشر در هر مورد -
. سلب آزادي هاي فردي -
. آباداني گورستانهاي کشور -
. کشتن و زنداني کردن روزنامه نگاران -
. پايمال کردن حقوق زنان -
. سانسور و بستن جرايد -
. آواره کردن بيش از ۵ مليون ايراني در جهان -
. ظلم به اقليت هاي مذهبي -
. فيلتر گذاري بر اينترنت -
. اختلال در پخش برنامهاي راديو و تلوزيون هاي ماهواريي -
. دزدي اموال ايران توسط ملايان و انتقال آن به خارج از کشور -
. از بين بردن اقتصاد ايران -
. ازدياد فقر در ايران -
. ايجاد تورم شديد اقتصادي در ايران -
. بي ارزش کردن ريال -
. ازدياد بيکاري -
. افزايش سرقت و جنايت از فرط فقر -
. ترويج فساد، فحشا، و اعتياد -
. ايجاد بحران مسکن در ايران -
. سو تغذيه، کاهش رشد، و افزايش افسردگي در نوباوگان ايران -
. بحران وضعيت بهداشتي و بهزيستي در ايران -
. هتک حيثيت ايران در عرصه جهاني -
. اشغال سفارت آمريکا و گروگان گرفتن اعضاي سفارت به مدت ۴۴۴ روز -
. درگيري با کشورهاي همسايه -
. جنگ ايران و عراق. مليونها کشته ، زخمي، معلول، و بي خانمان محصول آن -
. طرفداري از صدام حسين در جنگ عراق با آمريکا -
. دامن زدن به اختلافات منطقه اي خاور ميانه -. قرار دادن ايران در محاصره اقتصادي -
. توليد سلاح هاي کشتار جعمي -
. بر تاراج دادن حق قانوني ايران در درياي خزر -
. تخريب صنايع هواپيمايي کشور در اثر تحريم اقتصادي و سياسي ضد ايران -
. از بين بردن صنايع ايران -
. عقب ماندن ايران از سطح تکنولوژي جهاني -
. بحران وضعيت آلودگي هوا و محيط زيست -
. از بين بردن کشاورزي ايران -
. از بين بردن هنرهاي زيبا، تاتر، سينما و موسيقي در ايران -
. ترويج قشري گرائي و ارتجاع -
. بستن دانشگاه هاي ايران براي انقلاب فرهنگي بمدت ۳ سال -
. حمله به محيط دانشگاه، کشتار و سرکوبي دانشجويان -
. زيرپاگذاشتن قانون اساسي جمهوري اسلامي -
. استخدام اراذل و اوباش حزب الهي و بسيجي براي سرکوبي ملت -
. واردات و فروختن قاچاق بمنظور درامد بيشتر براي عناصر رژيم -
. فروختن زنان ايران در شيخ نشينهاي خليج فارس -
۱۳۸۸ اردیبهشت ۲, چهارشنبه
مریم باکره به گواه تاریخ !
بسیاری از پیروان مسیح در سراسر دنیا معتقد هستند که مریم باکره بوده و مسیح نطفه خدا هست و به این دلیل او را پسر خدا، روح القدس و ... مینامند.
۱۳۸۸ فروردین ۳۰, یکشنبه
روز ارتش بر تمام مستضعفان ایران مبارک!
29 فروردین روز ارتش بود و من اتفاقی داشتم از کانال یک نگاه میکردم این مراسم دشمن شکن رو.
۱۳۸۸ فروردین ۲۷, پنجشنبه
برخورد سنگين مي کنيم
۱۳۸۸ فروردین ۲۵, سهشنبه
بابا خرعلی گلی به جمالت
روانشناسی احمدی نژاد
مقالات و نامه ها
سه شنبه, 07 آبان 1387 ساعت 23:30
بسم الله الرحمن الرحيم
آنچه مرا وادار به تحقيق در موضوع روانشناسي يک مسؤول کرد، سخن بسياري از روانشناسان و روانپزشکان مبني بر وجود برخي نشانه ها و علائم اختلالات شخصيت بود و نيز نقل قولي از استاد فرزانه و دانشمند، رئيس فرهنگستان علوم پزشکي، وزير سابق بهداشت و رئيس کل سابق نظام پزشکي بود که به وزير بهداشت توصيه فرموده بودند که يک مشاوره رواني ترتيب دهيد . قطعاً اين توصيه حکيمانه پزشکي در راستاي ضرورت مشاوره رواني براي همه مسؤولين است و طرفين اين نقل قول مي توانند به مصلحت زمان آن را انکار، تأييد و يا سکوت کنند! اما هر سه وضعيت چيزي را تغيير نمي دهد و ما معتقديم که مشاوره رواني ضروري است.
فلذا در ذيل به عنوان مشاوره رواني يا روانشناسي يک مسؤول، به گزيده اي از منابع و مراجع معتبر روانپزشکي دنيا که رفرنس اصلي روانپزشکي است عيناً ذکر مي شود، و تطبيق علائم و نشانه هاي ذکر شده در متن کتاب اصلي، با اطرافيان و مردم است.
نگارنده ناچار است پس از اين مقدمه از اصلي ترين منابع روانپزشکي دنيا، به منظور اثبات نظرات خويش مدد جويد. امروز در سراسر دنيا اختلالات رواني بر اساس دو مرجع اصلي يعني « دهمين تجديدنظر طبقه بندي بين المللي و آماري بيماري ها و مشکلات بهداشتي وابسته (ICD-10) » و نيز« کتابچه تشخيصي و آماري اختلالات رواني (DSM-IV-TR) » تشخيص داده مي شوند. بر اساس اين دو منبع علمي، اختلالات شخصيت به عنوان يکي از عمده ترين اختلالات رواني، عبارت از تجارب ذهني و رفتاري پا بر جا و مداوم که بر معيارهاي فرهنگي منطبق نمي باشد و بر افکار ، احساسات و رفتار شخص نفوذي غير قابل انعطاف دارد . شروع آن از نوجواني يا جواني است و در طول زمان بي تغيير باقي مي ماند و موجبات رنج وعذاب درون ذهني فرد و اختلال چشمگير روابط بين فردي و عملکرد اجتماعي فرد را فراهم مي آورد؛ بر همين اساس اين اختلالات به 12 دسته تقسيم می شوند ( اختلالات شخصيتي در حدود 20-10 درصد افراد جامعه شایع مي باشد). از نقطه نظر روانکاوي، علت ايجاد اين دسته از اختلالات، توقف و تثبيت رواني فرد در يکي از مراحل چند گانه رشد رواني در سال هاي ابتدايي زندگي فرد است و بطور خلاصه، اين افراد براي کاهش اضطراب ناشي از خودکم بيني به ميزان گسترده، از انواع مکانيسم هاي دفاعي ناکارآمد همچون خيال پردازي ، تجزيه ، برون فکني ، پرخاشگري ، همانندسازي برون فکنانه و ساير مکانيسم هاي دفاعي سود مي برند.
متأسفانه مبتلايان به اختلالات شخصيت به مراتب بيش از سايرين مستعد ساير اختلالات رواني مي باشند. به علاوه ابتلاي يک فرد به چندين اختلال شخصيتِ مجزا، موضوع شايعي است و آنچه موضوع را بغرنج تر مي سازد، ناتواني علم روانپزشکي و روانشناسي در درمان اين دسته از بيماران است.
حتماً تا کنون با فردي مواجه شده ايد که اگر در يک مهماني، ضيافت و يا سمينار در مرکز توجه قرار نداشته باشد، دچار رنج و مشقت فراوان مي شود و از آنجا که معمولاً فاقد هر نوع شايستگي جسمي، فردي و اجتماعي در خور تحسين است، براي جلب توجه سايرين، در تعاملش با ديگران از روش هاي اغواگرانه همچون لبخندهاي ساختگي و بي مورد و جملاتي با بار احساسي سطحي به طور مبالغه آميزي سود مي برد. بر اساس DSM-IV-TR و همچنين ICD-10 اين افراد حتي در برخوردهاي رسمي و سياسي به طرز نامناسبي خودماني رفتار مي کنند، اينها تشنه سيري ناپذير توجه اند و براي به دست آوردن نظرها و آراي ديگران از هر فرصتي سود مي جويند، حتي اگر به قيمت نابودي منافع درازمدت خود يا افرادي باشد که مسؤوليت آنها با وي است. تصميمات بحث انگيز و پيشنهادات احمقانه در موضوعات مختلف، در يک نقطه با هم تلاقي مي يابند و آن جستجوي شنوندگان در احوالات کسي است که اين اظهارات را ايراد نموده است! اين افراد معمولاً کلامشان عاري از جزئيات و مستندات معتبر مي باشد و به طور افراطي بر حدس و گمان و انديشه هاي پوشالي و کودکانه استوار است، اين افراد هرچند خيالباف و دروغگو هستند، در عين حال به شدت ساده لوح مي باشند و به راحتي تحت تأثير قرار گرفته و فريب مي خورند.از ويژگي هاي ديگر اين افراد از دست دادن حس واقعيت سنجي در مواقعي است که تحت فشار رواني قرار مي گيرند. به عنوان مثال اين اشخاص به علت حس خودکم بيني نافذي که بر آنها حاکم است اگر براي نخستين بار به محفلي بسيار پرشکوه و رسمي پا بگذارند (تا چه رسد به سخنراني)، دچار استرس شديدي مي شوند تا حدي که براي مدت کوتاهي ممکن است دچار حالت هايي نظير شخصيت زدايي يا واقعيت زدودگي شوند. در اين حالت، خود و جهان اطراف خود را به طور واقعي درک نمي کنند و گويي در رويا به سر مي برند و به صورت گذرا دچار توهمات شنوايي يا بينايي مي شوند؛ مثلاً در اطراف خود هاله اي نور احساس مي کنند. خوشبختانه اين تجربيات با تکرار حضور در اين مجامع بر طرف مي شود. بر اساس مراجع، چنين فردي مبتلا به اختلال شخصيت نمايشي (هيستريونيک) مي باشد.
چنين بيماري، معمولاً در معرض خطر ابتلا به اختلال شخصيت ديگري به نام اختلال شخصيت خودشيفته (نارسيسيستيک) مي باشد. فرد مبتلا به اختلال اخير دچار يک احساس خود بزرگ بيني فوق العاده است ولي آنچه جالب توجه است اين موضوع است که چون اختلال شخصيت نمايشي، فرد خود شيفته در درون خويش از احساس حقارت و خود کم بيني رنج مي برد و بر اساس واکنشي ناخودآگاه خود را در نقطه مقابل آنچه واقعاً تصور مي کند نشان مي دهد؛ کلام و گفتار فرد خود شيفته همواره به طور محسوسي حول اهميت فردي شخص وي دور مي زند. او خود را فردي استثنايي مي پندارد و همواره حوادث را طوري تفسير مي کند که به ديگران نيز اين باور را القاء نمايد؛ ولي در اين راه آنچنان افراط مي کند که گاه تا حد زيادي سخنانش مسخره و احمقانه به نظر مي رسد. او همواره مستقيماً و يا به طور غيرمستقيم اين گونه وانمود مي کند که هيچ کس پيش از او به خوبي و شايستگي او نبوده است . او نيازمند اين است که به شکل افراطي تحسين شود و براي ارضاء اين نياز اگر بتواند با هزينه هاي بسيار به اقداماتي بيهوده و سفرهايي پرخرج مبادرت مي ورزد تا هر چه بيشتر امکان ابراز و تماشاي اين تحسين ها فراهم گردد .هيچ چيز به اندازه يک انتقاد او را برآشفته نمي سازد و معمولاً به شکلی زننده، مخالفين و منتقدين خود را تحقير و تخريب مي کند (منتقدین دولت نهم،اونهایی که به اندازه یه بزغاله نمیفهمن!). آنچه عمده مشغوليت ذهني او را تشکيل مي دهد چيزي جز محبوب بودن تا حد دست نيافتني و عهده دار بودن مسؤوليت هاي مهم و استثنايي نيست. او خود را يک قهرمان مي پندارد و اساساً نمايش بسيار بچه گانه اي از تواضع دارد. در عين حال هيچگاه اشتباه نکرده و نمي کند و در بدترين شرايط و وضعيت از اعمال، تصميمات و مهم تر از همه از شخص خودش دفاع مي کند. او دارای شخصيتي چاپلوس پرور است، و به تدريج همه دوستان دلسوز و حقيقي خود را از دست مي دهد. با کمال تأسف اين اختلال از صعب العلاج ترين اختلالات رواني است.
آنچه بيان شد، نوشتاري بود بر مبناي دو مرجع اصلي روانپزشکي دنيا (به نام های ICD-10 و DSM-IV-TR) در شرح يک اختلال شخصيت که از جمله مهم ترين اختلالات رواني است و بيان علائم و نشانه هاي آن، بديهي است اکثر بيماران از پذيرش اين اختلالات طفره مي روند، روانپزشکان در بسياري از موارد از اطرافيان مدد مي جويند، و اينک اين شما و تطبيق نشانه هاي بيماري با بيمار؛ نکند روزي وارث يک سرزمين سوخته شويم و آيندگان در روانشناسي رجال سياسي ما کتاب بنگارند، همانگونه که کتاب روانشناسي رضاشاه و روانشناسي محمدرضاشاه منتشر شد.
وما علينا الا البلاغ / دکتر مهدی خزعلی
۱۳۸۸ فروردین ۲۰, پنجشنبه
واسه خنده ...
دیگه حالا به اسمهای ما هم گیر میدین؟
اینم لینکش : http://failblog.org/2009/04/07/first-name-fail
سرود هسته ای
كد خبر: ۴۲۷۳۶ | تاريخ انتشار: ۱۲:۴۷ - ۱۹ فروردين ۱۳۸۸ | تعداد بازديد: ۲۲۰۲ |
به گزارش خبرگزاري فارس، عليرضا نيافر مدير روابط عمومي اداره كل نغمات آئين و راديو نوا با اعلام اين خبر اظهار داشت: اين اولين سرود جشن هستهاي است كه اشعار آن به سفارش كميته شعر اين شبكه راديويي تهيه و توسط گروههاي همخواني طوبي، محراب و ذوالفقار اجرا و براي پخش به كليه شبكههاي راديويي، تلويزيوني و مراكز صدا و سيما در استانها ارسال شده است.
نيافر ادامه داد: اين اشعار اميد، صلابت، عرق ملي و افتخار به وطن را در روحيه مردم ايراني زمزمه ميكند و از ويژگي آن ميتوان به اينكه در ساخت آن از هيچ گونه سازي استفاده نشده، اشاره كرد.
نيافر تصريح كرد:تمامي قطعات به صورت هم خواني است، فقط در قطعه (باسلو )تك خواني بيشتر نمود دارد و بهطور هم زمان به مناسبت روز جشن هستهاي از شبكههاي صدا و سيما پخش خواهد شد.
۱۳۸۸ فروردین ۱۸, سهشنبه
خبر فوری
۱۳۸۸ فروردین ۱۰, دوشنبه
خمینی، ناپولین ، گوسفند، مردم انقلابی
به نظر من یکی از جاودانه ترین داستان های دنیا، بی شک مزرعهء حیوانات هست.تا حالا چندین بار کتابش رو خوندم و امروز برای اولین بار فیلمش رو دیدم.واقعا که یه شاهکاره !
۱۳۸۷ اسفند ۲۷, سهشنبه
اسلام، عید،مطهری،چهارشنبه سوری
۱۳۸۷ اسفند ۲۶, دوشنبه
دعای تحویل سال
۱۳۸۷ اسفند ۷, چهارشنبه
حروم زاده!
۱۳۸۷ بهمن ۱۲, شنبه
آن دو مرد و این دو پفیوز
۱۳۸۷ بهمن ۴, جمعه
خیلی بد
طفلکی رییس جمهور ما، اینقدر سرش شلوغه که هر چی قول میده یادش میره. همه رییس جمهورای ایران همین مشکل حافظه رو داشتن. من مطمئنم رییس جمهور بعدی هم به مراتب حافظه اش خیلی ضعیفتر از قبلی هاست.
۱۳۸۷ بهمن ۲, چهارشنبه
جمله ای پر معنا
کنجکاوی، همان نافرمانی است در ناب ترین شکل خودش.
جمله ای از ولادیمیر ولادیمیرویچ ناباکوف نویسنده رمان، داستان کوتاه، مترجم و منتقد چندزبانه روسی-آمریکایی.
دعای فرج
حزب فقط حزب علی رهبر فقط سید علی
الکی نیست که ،این اسلام عزیز سرشار از صلح و دوستی و پیام محبت هست! آقا شما حالیت نیست،چشم بصیرت میخواد شما هم که کور.
۱۳۸۷ دی ۳۰, دوشنبه
۱۳۸۷ دی ۲۹, یکشنبه
۱۳۸۷ دی ۲۸, شنبه
اطلاعیه مطبوعاتی
در طی سی ماه گذشته همواره یکی از موارد اعتراض جامعه مدنی و مدافعان حقوق بشر، بازداشت و به اعدام محکوم شدن فرزاد کمانگر ، معلم ، فعال صنفی و مدافع حقوق بشر بوده است.
در این اعتراضات دهها سازمان مدافع حقوق بشر در سطح جهان ، اتحادیه های صنفی ، تشکلات کارگری ، فعالان سیاسی ، دانشجویی ، احزاب گوناگون ، نمایندگان مجلس و اقشار مختلف اجتماع با هزاران اعتراض نامه در سطح داخلی و بین المللی و یا برگزاری تجمعات پرشور سنندج ، مهاباد ، کامیاران ، پاسارگاد ، تحصن و تجمعات مختلف خارج کشور حضور داشتند. مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران نیز همواره تلاش نمود در طی سی ماه گذشته در این اعتراضات حضوری جدی و موثر حسب وظیفه خود داشته باشد.
در حالی که شور و اعتراضات اقشار مختلف جامعه در اوج خود قرار داشت ، مسئولان امنیتی با ادعای بررسی مجدد پرونده و محکومیت این معلم که همواره مطلعان و وکیل مدافع ایشان بر مستند نبودن آن تاکید مینمودند در حدود شش ماه قبل ایشان را به همراه دو متهم دیگر پرونده به بند 209 زندان اوین منتقل نمودند و در حالی که فرزاد کمانگر از تمامی اتهامات اصلی پرونده در دادگاه تبرئه و نهایتاً به اتهام بدون سند عضویت در یک حزب خارجی که حتی در حوزه ایران نیز فعالیت نمی نماید به اعدام گردیده بود ، اینبار دستگاه امنیتی مدعی گردید با کشف انحرافات اساسی پرونده فرزاد کمانگر که همانا ارتشا و تطمیع تنی از افراد و مسئولین دخیل در پرونده با مبالغ میلیونی بود ، بیگناهی آقای کمانگر مسجل و مستند گردیده است و هر آئینه توقف و بازنگری قضائی حکم وی آغاز خواهد گردید.بر این اساس مجموعه و بسیاری از فعالان دیگر پیگیر پرونده آقای کمانگر در انتظار اعلام بازنگری این پرونده و بالطبع آزادی ایشان شش ماه لحظه شماری نمودند. اما و متاسفانه در حالی که دستگاه امنیتی سخن از تبرئه آقای کمانگر از تنها اتهامی که باعث محکومیت ایشان شده است مینمود، مجدداً از ابتدای ماه جاری اقدام به بازگرداندن ایشان به بند بیماران عفونی و ایدزی زندان رجایی شهر نمودند و بر خلاف وعده های داده شده که روزنه امیدی برای وکیل ، خانواده و پی جویان وضعیت ایشان شده بود ، حکم اعدام فرزاد کمانگر بدون هیچگونه تغییری کماکان قطعی ماند و همچنان با موافقت ریاست قوه قضائیه هر لحظه احتمال دارد به مرحله اجرا درآید.
از اینرو مجموعه ،ضمن شفاف سازی در خصوص وضعیت ایشان که همانا حکم قطعی اعدام و قریب الوقوع بودن اجرای آن است ، عدم پایبندی مسئولان مربوطه به تعهدات حتی پس از مستند شدن انحرافات پرونده و بی گناهی این زندانی در آستانه مرگ را تاسف آور میخواند و بر این اساس اعلام مینماید با بهره گیری از تجربیات گذشته دور جدیدی از اعتراضات خود را با همراهی اقشار مختلف جامعه و فعالان مدنی در داخل و خارج کشور آغاز و تا زمان بازنگری و بالطبع آزادی این زندانی ادامه خواهد داد.
بر این اساس مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران ، ضمن دعوت از تمامی تشکلات مدنی و مدافعان حقوق بشر به همراهی و حمایت در این موضوع ، برنامه های اعتراضی خود را طی اطلاعیه های آتی به افکار عمومی و وجدانهای بیدار اطلاع رسانی خواهد نمود.
تهران – 28 دیماه 1387
۱۳۸۷ دی ۲۲, یکشنبه
کودکان فلسطینی
حرف حساب جان، کسی اینجا نمیخواد بگه آفرین به اسراییل که میره آدم میکشه . جنگ یه اصولی داره ،همین جوری الکی نمیشه که.خوب آقا هر طور که بررسی کنی نهایتا میبینی سربازان حماس پشت سپر انسانی سنگر میگیرن و با اصابت هر گلوله به این سپر حس بشر دوستی رو تحریک میکنن.
۱۳۸۷ دی ۲۱, شنبه
شعری از ایرج میرزا به مناسبت ایام عاشورا
کشند و گذشت و رفت وشد خاک ---------- خاکش علف و علف چرنده
من هم گويم يزيد بد کرد ---------- لعنت به يزيد بد کننده
اما دگر اين کتل متل چيست ---------- وين دسته خنده آورنده
تخم چه کسی بريد خواهی ---------- با اين قمه های نابرنده
آيا تو سکينه يی که گويی ---------- سو ايستمبرم عميم گلنده
کو شمر و تو کيستی که گويی ---------- گل قويما منی شمير النده
تو زينب خواهر حسينی ---------- ای نره خر سبيل گنده
خجلت نکشی ميان مردم ---------- از اين حرکات مثل جنده
در جنگ دو سال قبل ديدی ---------- شد چند کرور نفس رنده
از اينهمه کشتگان نگرديد ---------- يک مو ز زهار چرخ کنده
در سيزده قرن پيش اگر شد ---------- هفتاد و دو سر ز تن فکنده
امروز چرا تو ميکنی ريش ---------- ای در خور صد هزار خنده
باور نکنی بيا ببنديم --------------- يک شرط به صرفه برنده
صد روز ديگر برو چو امروز ---------- بشکاف سر و بکوب دنده
هی بر سر و ريش خود بزن گل ---------- هی بر تن خود بمال سنده
هی با قمه زن به کله خویش ---------- کاری که تبر کند به کنده
هی بر سر خود بزن دو دستی ---------- چون بال که ميزند پرنده
هی گو که حسين کفن ندارد ---------- هی پاره بکن قبای ژنده
گر زنده نشد عنم به ريشت ---------- گر شد عن تو به ريش بنده
همین چند روز پیش....
شعر چادر از ایرج میرزا
در ایامی که صاف و ساده بودم ----- دم کریاس در استاده بودم
زنی بگذشت از انجا با خش و فش ----- مرا عرق النسا امد به جنبش
ز زیر پیچه دیدم غبغبش را ----- کمی از چانه قدری از لبش را
چنان کز گوشه ابر سیه فام ----- کند یک قطعه از مه عرض اندام
شدم نزد وی و کردم سلامی ----- که دارم با تو از جایی پیامی
پری رو زین سخن قدری دو دل زیست ----- که پیغام اور و پیغام ده کیست
بدو گفتم کهاندر شارع عام ----- مناسب نیست شرح و بسط پیغام
قدم بگذار در دالان خانه ----- به رقص ار از شعف بنیان خانه
پریوش رفت تا گوید چه و جون ----- منش بستم زبان با مکر و افسون
به دستاویز ان پیغام واهی ----- به دالان بردمش خواهی نخواهی
مرا دل در هوای جستن کام ----- پریرو در خیال شرح پیغام
به نرمی گفتمش کای یار دمساز ----- بیا این پیچه را از رخ بر انداز
چرا باید تو رخ از من بپوشی ----- مگر من گربه ام تو موشی
پرید و زین سخن بیحد براشفت ----- زجا برجست و با تندی به من گفت
که من صورت به نا محرم کنم باز؟ ----- برو این حرفها را دور انداز
چه لوطیها در این شهرند واه واه ----- خدایا دور کن الله الله
جهنم شو مگر من جنده باشم ----- که پیش غیر بی روبنده باشم
چو این دیدم لب از گفتار بستم ----- نشاندم باز و پهلویش نشستم
دگر اسم حجاب اصلا نبردم ----- ولی اهسته بازویش فشردم
از ان جوش و تغیرها که دیدم ----- به عاقل شو و ادم شو رسیدم
گشادم دست بران یار زیبا ----- چو ملا بر پلو مومن بر حلوا
چو گل افکندمش بر روی قالی ----- دویدم زی اسافل از عالی
دو دست او همه بر پیچه اش بود ----- دو دست بنده در ماهیچهاش بود
بدو گفتم تو صورت را نکو گیر ----- که من صورت دهم کار خود از زیر
به زحمت جوف لنگش جا نمودم ----- در رحمت بروی خود گشودم
ک.س.ی چون غنچه نوشکفته ----- گلی چون نرگس اما نیم خفته
برونش لیموی خوش بوی شیراز ----- درون خرمای شهد الود اهواز
ک.س.ی بشاش تر زروی مومن ----- منزه تر ز خلق و خوی مومن
ک.س.ی هرگز ندیده روی نور ----- دهن پر اب کن مانند غوره
ک.س.ی بر عکس ک.س های دگر تنگ ----- که با ک.ی.ر.م ز تنگی میکند جنگ
به ضرب و زور بر وی بند کردم ----- جماعی چون نبات و قند کردم
سرش چون رفت خانم نیز وا داد ----- تمامش را چو دل در سینه جا داد
بلی ک.ی.ر است و چیز خوش خوراکست ----- ز عشق اوست کاین ک.س سینه چاکست
چو خوردم سیر از ان کلوچه ----- حرامت باد گفت و زد به کوچه
***
حجاب زن که نادان شد چنین است ----- زن مستورهی محجوبه این است
به کس دادن همانا وقع نگذاشت ----- که با روگیری الفت بیشتر داشت
بلی شرم و حیا در چشم باشد ----- چو بستی چشم باقی پشم باشد
اگر زن را بیاموزند ناموس ----- زند بیپرده بر بام فلک کوس
به مستوری اگر بیپرده باشد ----- همان بهتر که خود بیپرده باشد
برون آیند و با مردان بجوشند ----- به تهذیب خصال خود بکوشند
چو زن تعلیم دید و دانش آموخت ----- رواق جان به نور بینش افروخت
به هیچ افسون ز عصمت بر نگردد ----- به دریا گر بیفتد تر نگردد
چو خور بر عالمی پرتو فشاند ----- ولی خود از تعرض دور ماند
زن رفته (کولژ) دیده (فاکولته) ----- اگر آید به پیش تو (دکولته )1
چو در وی عفت و آزرم بینی ----- تو هم در وی به چشم شرم بینی
تمنای غلط از وی محال است ----- خیال بد در او کردن خیال است
برو ای مرد فکر زندگی کن ----- نه ای خر، ترک این خر بندگی کن
برون کن از سر نحست خرافات ----- بجنب از جا، فی تاخیر افات
گرفتم من که این دنیا بهشت است ----- بهشتی حور در لفافه زشت است
اگر زن نیست عشق اندر میان نیست ----- جهان بی عشق اگر باشد جهان نیست
به قربانت مگر سیری؟ پیازی؟ ----- که توی بقچه و چادر نمازی؟
تو مرآت جمال ذوالجلالی ----- چرا ماند شلغم در جوالی؟
سر و ته بسته چون در کوچه آیی ----- تو خانم جان نه، بادمجان مایی
بدان خوبی در این چادر کریهی ----- به هر چیزی بجز انسان شبیهی
کجا فرمود پیغمبر به قرآن ----- که باید زن شود غول بیابان
کدامست آن حدیث و آن خبر کو ----- که باید زن کند خود را چو لولو
تو باید زینت از مردان بپوشی ----- نه بر مردان کنی زینت فروشی
چنین کز پای تا سر در حریری ----- زنی آتش به جان، آتش نگیری
به پا پوتین و در سر چادر فاق ----- نمایی طاقت بیطاقتان طاق
بیندازی گل و گلزار بیرون ----- ز کیف و دستکش دلها کنی خون
شود محشر که خانم رو گرفته ----- تعالی الله از آن رو کو گرفته
پیمبر آنچه فرمودست آن کن ----- نه زینت فاش و نه صورت پنهان کن
حجاب دست و صورت خود یقین است ----- که ضد نص قرآن مبین است
به عصمت نیست مربوط این طریقه ----- چه ربطی گوز دارد با شقیقه
مگر نه در دهات و بین ایلات ----- همه رو باز باشند جمیلات
چرا بی عصمتی در کارشان نیست؟ ----- رواج عشوه در بازارشان نیست؟
زنان در شهرها چادر نشینند ----- ولی چادر نشینان غیر اینند
در اقطار دگر زن یار مرد است ----- در این محنت سرا سربار مرد است
به هر جا زن بود هم پیشه با مرد ----- در اینجا مرد باید جان کند فرد
تو ای با مشک و گل همسنگ و همرنگ ----- نمیگردد در این چادر دلت تنگ؟
نه آخر غنچه در سیر تکامل ----- شود از پرده بیرون تا شود گل
تو هم دستی بزن این پرده بردار ----- کمال خود به عالم کن نمودار
تو هم این پرده از رخ دور میکن ----- در و دیوار را پر نور میکن
فدای آن سر و آن سینه باز ----- که هم عصمت درو جمعست هم ناز
۱۳۸۷ دی ۱۹, پنجشنبه
بینندگان جان ملاحظه فرمایند
۱۳۸۷ دی ۱۵, یکشنبه
حقایقی در رابطه با حماس که اکثر ایرانیان از آن بی خبرند
۱۳۸۷ دی ۱۴, شنبه
استراتژی حماس مقابل اسراییل
و دو تصویر دیگر هم از بلاگ dastneveshteh.wordpress.com به سرقت رفته.کاملا واضح هست که استراتژی فلسطینیان در جنگ چگونه هست.بالاخره الکی که نیست این همه غیر نظامی کشته میشه.
گزارشی از سنگسار اخیر در شهر مشهد
در طی روزهای اخیر اخبار متفاوتی از اجرای احکام سنگسار در شهر مشهد منتشر گردیده است که بعضاً در تعداد ، ماهیت و اتهام افراد سنگسار شده ایجاد شبهه نموده است .
بر این اساس جهت تنویر افکار عمومی لازم به توضیح دیدیم ، در تاریخ 6 دی ماه سال جاری در شهر مشهد دو زندانی متهم به زنا با حکم دادسرای عمومی شهر مشهد در گورستان اصلی این شهر به نام بهشت رضا سنگسار گردیدند.
یکی از متهمان پس از آغاز اجرای حکم سنگسار با تقلای بسیار و در حالی که به شدت مجروح بود موفق شد از گودال خارج شود و طبق احکام شرعی سنگسار وی متوقف گردید اما متهمی دیگر به دلیل آسیبهای وارده ناشی از اصابت سنگ جان خود را از دست داد.مراسم پرتاب سنگ در حدود 40 دقیقه به طول انجامیده بود.
قربانی این مجازات غیر انسانی فردی به نام هوشنگ خداداده ، 36 ساله می باشد که متهم به زنا گشته بود ، وی که اهل تهران می باشد در حدود هشت سال قبل به جرم قاچاق مواد مخدر محکوم به اقامت اجباری سه ساله در تربت حیدریه واقع در استان خراسان گردیده بود .
نامبرده در سال 1384 به اتهام زنا بازداشت و حکم رجم (سنگسار) وی پس از سه سال تحمل زندان به اجرا درآمد.
برخلاف آنچه یکی از روزنامه های داخلی مدعی گردیده بود وی پیرو مذهب بهاییت نبوده است و متهم زن این پرونده به نام م.خ نیز با حکمی مشابه هم اکنون در بند نسوان زندان وکیل آباد مشهد در انتظار اجرای حکم سنگسار خود به سر می برد.
منبع مجموعه فعالین حقوق بشر در ایران
فهرست وبلاگ من
-
سردار شارل مارتل - [image: مجسمه شارل مارتل در کاخ ورسای پاریس] مجسمه شارل مارتل در کاخ ورسای پاریس *شارل مارتل* یا *شارل چَکُش*(زاده ۲۳ اوت۶۸۶-درگذشت ۲۲ اکتبر۷۴۱ (میلادی)) ...۱۲ سال قبل
-
-
-
-
-
-
-