۱۳۸۷ دی ۱۱, چهارشنبه

ببینید و عبرت بگیرید

این هم چند تا تصویر از مرحوم آلت الله غلامحسین جمی،ولی فکر کنم درستش جقی باید باشه چونکه تصاویر گویای این تفاوت هست.کاملا در دوران جوانی و پیری قابل مشاهده هست.
و البته این ملا یان ببینند و عبرت بگیرند که حسن خاتمه مجهول است!!!!

اگه یادتون بشه اون آلت الله خلخالی با چه نکبتی از این دنیا رفت.
این هم همچین وضع و حال خوبی نداره،به قول یارو در آرامش نمیمیره.
شک ندارم که جنایت کارانی مثل خامنه ای و
 ......................فرجام خوبی نخواهند داشت.

۱۳۸۷ دی ۷, شنبه

انتقال فرزاد کمانگر و علی حیدریان به بند بیماران عفونی

فرزاد کمانگر ، معلم محکوم به اعدام به همراه علی حیدریان فعال کرد محکوم به اعدام پس از پنج ماه حضور در بند امنیتی 209 زندان اوین ، ساعاتی پیش به بند 4 زندان رجایی شهر کرج که مختص نگهداری بیماران عفونی ، ایدزی و هپاتیتی است منتقل گردیدند .همچنین فرهاد وکیلی دیگر فعال کرد محکوم به اعدام به اندرزگاه 7 زندان اوین منتقل گردید.
این افراد که سومین سال زندان خود را به سر می برند ، دارای اتهامی جدید نبوده و اساس انتقال اخیر آنان به بند امنیتی وزارت اطلاعات مبهم می باشد ، هر چند مطلعان از افزایش فشار بر این زندانیان سخن می گویند.
احکام این زندانیان ، همچنان بدون تغییری قطعی است ، فرزاد کمانگر در آستانه اعدام قرب الوقوع قرار دارد و علی حیدریان و فرهاد وکیلی علاوه بر اعدام ، محکومیت ده سال زندان نیز دارند که حکم اعدام آنان پس از تحمل کیفر ده ساله زندان قابلیت اجرا پیدا خواهد نمود.
کمانگر و حیدریان در حالی به بند بیماران عفونی زندان کرج منتقل گردیدند که تمامی وسایل اولیه  ، شخصی و مورد نیاز آنان همچون پتو و غیره را نیز از آنان ضبط کرده اند.

مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران


۱۳۸۷ دی ۴, چهارشنبه

این هم از ملای همیشه بیدار

به مناسبت یوم الله کریسمس ایو...
برید حالشو ببرید.

۱۳۸۷ دی ۲, دوشنبه

جملات معروف از دانشمندان و نویسندگان در مورد دین - قسمت اول

قسمت 1

1- بيان اين جمله که يک مذهبي شاد تر از يک انسان بي دين است حتي بيهوده تر از آن است که بگوييم يک فرد مست از يک انسان هوشيار شاد تر است. شادي ناشي از زودباوري يک کيفيت بي ارزش و خطرناک است - جرج برنارد شاو

2- ايمان يعني عدم تمايل به دانستن حقيقت - فريدريش نيچه

3- من به خدا اعتقاد دارم، فقط آن را به اين صورت مي نويسم: طبيعت - فرانک لويد رايت

4- ما بايد خدايي را که همه چيز را مي داند و داراي همه قدرت هاست زير سوال ببريم زيرا مخلوق ناقصي همچون انسان خلق کرده و وقتي اين مخلوق خطايي مرتکب مي شود، همه نقايص را به گردن مخلوقش مي اندازد - جين رادنبري

5- اين که افراد نادان ابتدا تسليم حماقت مي شوند و بعد نامش را خدا مي گذارند هميشه رفتاري نا بالغ بوده است و هيچ وقت رشد نکرده و همچنان نابالغ باقي مانده است - ايساک اسيموف

6- فرد را براي چيزي که به آن اعتقاد دارد به کليسا راه مي دهند ولي براي چيزي که مي فهمد از آنجا اخراج مي کنند - ساموئل کلمنز (مارک تواين)

7- دين براي مردم عادي حقيقت است، براي خرد مندان دروغين است، و براي حاکمان مفيد - سنکا (پسر)

8- فلسفه مجموعه اي است از سوالاتي که ممکن است هيچ وقت جواب داده نشود ولي دين مجموعه اي است از جواب ها که ممکن است هيچ وقت زير سوال نرود - گمنام

9- نه تنها خدا وجود ندارد بلکه لوله کش ها هم در روزهاي تعطيل آخر هفته وجود ندارند - وودي آلن

10- اگر من يک بي دين نبودم، به خدايي ايمان مي آوردم که انسان ها را براي تمام آنچه که هستند نجات مي دهد نه براي به زبان آوردن کلمات تکراري که از يک الگو تبعيت مي کنند (نماز). به نظرم چنين خدايي يک بي دين حقيقي و به دور از ريا را به آن کشيش هاي برنامه هاي تلويزيوني ترجيح مي داد که تمام مدت تکرار مي کنند خدا خدا خدا و تمام کاري که انجام مي دهند اين است: تحميق تحميق و تحميق - ايساک آسيموف

11- اعتقاد به ماورا طبيعه نمايانگر عدم قدرت تخيل است - ادوارد ابي

12- با دين يا بدون دين، مردم خوبي وجود خواهد داشت که اعمال خوب انجام مي دهند و انسان هاي شيطان صفتي که اعمالي شيطاني انجام مي دهند. ولي براي اينکه يک انسان خوب عملي شيطاني انجام دهد حتمن دين لازم است - استيون وينبرگ

13- من مي گويم مناره بلند يک کليسا که نوري از آن سو سو مي زند نشانه عدم اعتماد به نفس (مردمان داخل آن) است - داگ مک لويد

14- دو نوع انسان در اين دنيا هست: انسان خردمند بي دين و انسان مذهبي بي خرد - عبدالعلا المعاري

15- با توجه به اينکه هر آنچه کتاب مقدس و کليسا در مورد “ما از کجا آمده ايم” به ما گفته بودند غلط از آب در آمد، چطور مي شود به آنها اعتماد کرد که به ما بگويند به کجا مي رويم؟ - ناشناس

16- من به آنهايي که ادعا مي کنند مي دانند خدا چه چيزي از آنها مي خواهد هيچ اعتمادي ندارم زيرا متوجه شده ام که هميشه در راستاي شهوات خودشان است - سوزان ب آنتوني

17- پديده هايي که وجود ندارند با پديده هايي که پنهان هستند خيلي شبيه اند - دلوس ب مک نون

18- دو دستي که کار مي کند به مراتب از هزاران دستي که براي نيايش به هم چسبيده اند کار بيشتري انجام مي دهند - ناشناس

19- اتئيسم يک انسان را رها مي کند با خرد محض، با فلسفه ناب، با پرهيزگاري نشات گرفته از طبيعت، با قانون، با حفظ شرف و آبرو. حتي اگر دين به طور کل نابود شود، همگي اين مفاهيم راهنماي او به دنياي پرهيزگاري واقعي و مبتني بر اخلاق اند در حالي که دين مداري آسماني تمام اين صفات را به پايين کشيده و يک حکومت مطلقه تک قطبي را در ذهن بشر استوار مي سازد. فرانسيس بيکن

20- خداوند عهد عتيق با تکيه بر کتاب عهد عتيق تنفر انگيز ترين افسانه است: او حسود و متفرعن است، او يک موجود حقير و ناعادل و يک رواني خارج از کنترل و غير قابل بخشش است؛ يک کينه اي که به خون تشنه است، کسي که فرهنگ هاي زيادي را از جهان محو کرده است، يک زنباره، کسي که از همجنس گرايان وحشت دارد، نژاد پرست است، کسي که از کشتن کودکان لذت مي برد، نسل کشي مي کند، کسي که فرزندان خودش را به قتل مي رساند، کسي که بيماري هاي مسري و کشنده به جهان مي نازل مي کند، يک موجود خود بزرگ بين، سادومازوخيست، کسي که به طور غير قابل پيش بيني تبديل به يک ديو يا شيطان و به دور از هرگونه مظاهر تمدن مي شود – ريچارد داوکينز

ترجمه ای از

101 Atheist Quotes

برگرفته از patrickestarian .

بهنود شجاعی روز چهارشنبه اعدام می شود

محمد مصطفایی وکیل مدافع بهنود شجاعی اعلام کرد موکلش در تاریخ 4/10/87 اعدام خواهد گردید.
وی میگوید "ضات شعبه 74 دادگاه کیفری استان با این استدلال که رضایت شفاهی، درحضور عده ای از گواهان تعرفه شده، منجز نمی باشد پرونده اتهامی موکل را برای اجرا به دایره اجرای احکام ارسال نمود. پیش تر نیز دادستان تهران مقرر نموده بودند که حکم قصاص بهنود شجاعی که در سن 17 سالگی مرتکب جرم شده بود تا تاریخ 4/10/1387 اجرا گردد. با این احتساب و تفاصیل متاسفانه حکم به مرحله اجرا در آمده است و تا این تاریخ بهنود اعدام خواهد شد مگر آنکه اولیاءدم رضایت کتبی خود را اعلام کنند هر چند از نظر وکلای این پرونده رضایت به صورت شفاهی اخذ شده است."
بهنود شجاعی متهم است در سال 84 و زمانی که حداکثر سن وی 17 سال بوده است در طی یک نزاع فردی را به قتل رسانده است . وی در طی ماههای اخیر چندین بار به پای چوبه دار برده شد که با دستور توقف حکم از سوی ریاست قوه قضائیه ، تلاشها برای اخذ رضایت خانواده مقتول تا این زمان ادامه پیدا نمود.
مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران
براش امیدوارم که سرنوشتش مثل رضا حجازی نشه.چه ناجوان مردانه اعدام شد.داشتم مصاحبه با برادرش رو توی صدای آمریکا گوش میدادم؛خیلی دردناک بود،چطور یک جوان هم سن و سال من به خاطر ندونم کاری و جو گیر شدن الان زیر خروار ها خاک خوابیده و یک خانواده ای را غصه دار کرده...
آخه چرا اعدااااااااااااااااام!!!!!!

متن کامل بیانیه عفو بین الملل در خصوص فرزاد کمانگر و دو هم پرونده ای وی

در تاریخ 24 نوامبر، نگهبانان زندان به داخل سلول فرزاد کمانگردر بند 209 زندان اوین تهران رفتند. گزارشها حاکی از آن بود که زندانبانان فرزاد کمانگر را کتک زدند، او را تهدید به اعدام کردند و به همراه بعضی از وسایل شخصی اش به بیرون از سلولش منتقل کردند. بعداً، در همان روز یکی از زندانیان گزارش داد که او (فرزاد کمانگر) را در حالی که بیهوش بود به درمانگاه زندان منتقل کردند. در حال حاضر باور بر این است که او را به سلولش برگردانده اند.

 در ایران، معمولاً هنگامی که یک زندانی را به بیرون از زندان می برند نشانه آن است که می خواهند او را اعدام کنند. بنابراین عفو بین الملل نگران آن است که علیرغم اینکه پرونده ایشان در حال بررسی است فرزاد کمانگر کماکان در خطر اعدام قرار دارد.

 فرزاد کمانگر در تاریخ جولای سال 2006 به همراه دو نفر دیگر از اقلیت کرد به نامهای علی حیدریان و فرهاد وکیلی توسط پرسنل وزارت اطلاعات دستگیر شدند. این سه نفر در تاریخ 25 فوریه سال 2008 بعد از محکوم شدن به اتهام محاربه (یعنی دشمنی با خدا) به مرگ محکوم شدند. این اتهام (محاربه) به اشخاصی زده می شود که اقدام به برداشتن اسلحه علیه دولت می نمایندکه در مورد این سه نفر متهم به عضویت در گروه مسلح پ. ک. ک بودند. بعلاوه، علی حیدریان و فرهاد وکیلی به اتهام جعل اسناد 10 سال زندان نیز محکوم شدند. طبق قوانین ایران، آنها باید قبل از اجرای حکم اعدامشان محکومیت زندان را سپری کنند. حکم اعدام این سه نفر بوسیله دادگاه عالی تایید گردید. اگرچه وکیل پرونده فرزاد کمانگر در یک تلاش جهت بازگرداندن حکم اعدام, درخواست تجدید نظر در مورد حکم صادره از دادگاه تجدید نظر نموده است و مطابق قوانین ایران محکومیت اعدام در حالی که پرونده تحت تجدید نظر است  را نمی توان اجرا نمود.

 قبل از دادگاه فرزاد کمانگر، وی تحت شکنجه و سایر بدرفتاریها از جمله کتک کاری، شلاق و شکنجه با دستگاهاهی الکتریکی بود. بنا بر گزارشها، او (فرزاد کمانگر) هم اکنون از ناراحتی اسپاسم در بازو ها و پاهایش رنج می برد. در حالی که دسترسی او به وکیلش محدود شده بود تحت شراطی ناعدلانه محاکمه شد و در چندین مورد برای مدتهای طولانی از دیدن وکیل و اعضای خانواده اش محروم شده بود..

 سوابق قبلی (Background Information)

کردها که از اقلیتهای ایرانی هستند بیشتر در نواحی غرب و شمال غربی ایران در استان کردستان و نواحی مرزی استانهای همجوار کشورهای عراق و ترکیه زندگی می کنند. برای سالیان طولانی بعضی از احزاب سیاسی کردی از جمله حزب دموکرات کردستان ایران (KDPI) و حزب کومله – که در ایران غیر قانونی هستند بر علیه جمهوری اسلامی دست به سلاح برده اند. یک گروه مسلح دیگر تحت عنوان "حزب زندگی مستقل کردستان (PJAK)" هنوز به حملات مسلحانه بر علیه دولت و نیروهای امنیتی ایران ادامه می دهد. ایران حکومتهای خارجی را متهم کرده است کهبه ناامنی در میان اقلیتهای قومی این کشور دامن می زنند.

 حوزه تعیین جرائم اعدام در ایران تا حد بسیار زیادی وسیع می باشد. قضات اختیار قانونی دارند که مجازات مرگ را برای جرائم مشخص وضع نمایند از جمله آن دسته از جرائمی که در ارتباط با مقوله امنیت ملی هستند. تا به حال هیچ شخص دیگری که به ارتباط با پ.ک.ک. محکوم شده باشد به اعدام محکوم نشده است.

 

توصیه:

خواهشمند است هر چه سریعتر درخواست های زیر به زبانهای انگلیسی، فارسی، کردی و یا زبان خودتان برای دیگران ارسال کنید.

-        درخواست یک تحقیق فوری در ارتباط با کتک زدن و تهدید کردن فرزاد کمانگر در 24 نوامبر در زندان اوین. نتایج این تحقیق علنی گردد و افراد مقصر محاکمه گردند.

-        تشویق جه بازنگری قضایی در خصوص پرونده فرزاد کمانگر و به مسئولین اصرار گردد تا مجازاتهای اعدام در مورد فرزاد کمانگر را لغو نمایند..

-        از مسئولین درخواست می گردد که دسترسی منظم این افراد به خانواده و وکلایشان را تضمین نمایندو هرگونه مراقبت های پزشکی در مورد آنها اعمال گردد.

-        مسئولین تصدیق نمایند که مسولیت دارند عدالت را در مورد افرادی که مظنون به جرائم جنایی هستند مطابق با استانداردهای بین المللی اجرا و یک محاکمه عادلانه برقرار نمایند . این در حالی است که شما باید بر مخالفت بدون قید و شرط خویش با مجازات اعدام به عنوان یک مجازات سبعانه، غیر انسانی، ناپسند و تهدید کننده زندگی افراد پافشاری کنید.

درخواست فوق به آدرسهای ذیل ارسال گردد:

رهبری جمهوری اسلامی

جناب آقای آیت الله سید علی خامنه ای – به نشانی خیابان جمهوری اسلامی، خیابان شهید دوست کشور- تهران- جمهوری اسلامی ایران

E-mail: info@leader.ir

Salutation: Your Excellency

رئیس قوه قضاییه

آیت اله شاهرودی به نشانی : حوزه ریاست قوه قضای – دفتر رئیس قوه قضاییه – خیابان پاستور – خیابان ولیعصر – جنوب سه راه جمهوری – کد پستی 1316814737-جمهوری اسلامی ایران.

 

info@leader.ir E-mail:

Salutation: Your Excellency

کپی به:

رئیس جمهور محمود احمدی نژاد

ریاست جمهوری – خیابان فلسطین – تقاطع آذربایجان – تهران – جمهوری اسلامی ایران

Fax: +98.2166495880

Email: dr-ahmadinejad@president.ir

از طریق وبسایت :

 

http://www.president..ir/en/president/email/index.php or http://www.president.ir/en/

 

دبیر کل ، دفتر مرکزی حقوق بشر ایران

جناب آقای محمد جواد لاریجانی:دفتر معاونت امور بین الملل ، قوه قضاییه – ساختمان قوه قضاییه – میدان پانزده خرداد (ارک)  تهران – جمهوری اسلامی

 

وبه نمایندگان دیپلماسی ایران در کشور

لطفا درخواست ها فورا ارسال گردد. با دبیر کل بین الملل چک گردد ویا قسمت اداری خودتان . اگر درخواست را را بعد از 29 ژانویه 2009 ارسال میکنید.

 

 


--~--~---------~--~----~------------~-------~--~----~
-- 
Human Rights Activists in Iran 
Email : Info@Hra-Iran.Org 
Web site : www.hra-iran.org 
--
-~----------~----~----~----~------~----~------~--~---

۱۳۸۷ دی ۱, یکشنبه

یک مغلطه ی بسیار شیرین

این خیلی ویدیو جالبی هست.این مغالطه در ذات هر ایرانی هست مثل این پسر بچه؛اما تا موقعی که بچه هستی و این طوری مغالطه کاری میکنی همه بهت میگن چه پدر سوخته ی شیرین زبونی هستی،اما موقعی که بزرگ شدی و آخوند شدی و اینطوری مغالطه میکنی بهت میگن چه حروم زاده ی مادرج... ده ای هستی.
وقتی که در بزرگ سالی هم بتونی به این زیبایی مغلطه کنی دیگه باید بهت بگن برا خودت روحانی شدی !!!!

دفتر کانون مدافعان حقوق‌بشر پلمب شد


امروز (یکشنبه) قرار بود این کانون با حضور صد‌ها تن از فعالان حقوق‌ مدنی به مناسبت شصتمین سالگرد اعلامیه حقوق‌بشر جشن بزرگی برگزار کند که بر اساس گزارش‌های رسیده از تهران، ماموران امنیتی مانع از برگزاری این مراسم شده و دفتر این کانون را پلمب کرده‌اند.

هادی قائمی سخنگوی کمپین بین‌المللی حقوق‌بشر در ایران در گفتگو با زمانه گفت که عصر امروز ساعت شانزده و ۳۰دقیقه به وقت تهران قرار بود جشنی به مناسبت شصتمین سالگرد اعلامیه حقوق‌بشر در دفتر کانون مدافعان حقوق‌بشر برگزار شود که ماموران امنیتی مانع از برگزاری آن شده‌اند.

به گفته آقای قائمی «این کانون عمده‌ترین کانون مدافعان حقوق بشر در ایران است و تشکلی است از چندین وکیل که به طور مجانی در سال‌های اخیر از بسیاری از کسانی که حقوقشان در ایران نقض شده دفاع کرده‌اند.»

گزارش‌ها از ایران حکایت دارد که ماموران برخورد‌های خشنی با برخی اعضای کانون مدافعان حقوق بشر داشته‌اند.

عیس سحرخیز، روزنامه‌نگار، که در محل کانون حضور داشته، به زمانه گفت: «ماموران امنیتی تردد افراد را کنترل می‌کردند و جلوی کسانی را که متوجه می‌شدند می‌خواهند در این مراسم شرکت کنند می‌گرفتند.

آقای سحرخیز افزود یکی از ماموران به او گفته نه تنها مراسم برگزار نمی‌شود بلکه کانون مدافعان هم لاک و مهر و تعطیل شده است.

به اعتقاد این فعال سیاسی، ادامه فعالیت کانون، پیش از انتخابات بعید است.
منبع رادیو زمانه

وب سایت مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران هک شد


وب سایت مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران بعنوان ارگان خبری و مدیریتی این تشکل مدنی ساعاتی پیش توسط عناصر معاند با مسئله حقوق بشر هک شد ، این افراد با از بین بردن بانک اطلاعاتی سایت ، پیامی در تعارض با ماهیت حقوق بشر بر صفحه اصلی سایت درج نمودند. این اقدام غیراخلاقی در حالی صورت میگیرد که اساساً وب سایت مجموعه بیش از پنج بار از سوی سازمانهای مربوطه فیلتر شده بود.
مدیران فنی مجموعه برای برطرف نمودن مشکل پیش آمده سایت تلاش خود را خواهند نمود ، ظرف ساعات آتی این وب سایت به کار عادی خود مجدداً ادامه خواهد داد.

امیدوارم که هرچه سریع تر این مشکل هم برطرف بشه.
بعد میان میگن آقا دموکراسی اسلامی ، حقوق بشر دینی ، هیچ توجیهی وجود نداره که بشه این اسلام عزیز را با قوانین انسانی تطبیق داد.اونهای هم که میگن اسلام واقعی با چیزی که این آخوندها میگن فرق داره برن جلو بوق بزنن.به قول بهرام مشیری آقا پهن که خوشبو نمیشه؛اسلام هم دموکراتیک نمیشه.اساس اسلام بر تبعیض و تفاوت و نابرابری هست!
www.hrairan.org
www.hrairan.com

۱۳۸۷ آذر ۳۰, شنبه

من ایرانی ام...

واقعاً حیفم اومد این ویدئو رو دیگران نبینن.

http://www.youtube.com/watch?v=ZE5jPH3f1mA


من چی هستم ؟

اکثر مردم تصور میکنند همجنس گرایان، بیماران جنسی هستند و اصولا انسان نباید همجنس گرا باشد. این در حالیست که هنوز دانشمندان در مورد ژنتیکی یا اکتسابی بودن این ویژگی به نتیجه ای نرسیده اند. اما از این ها که بگذریم گروه دیگری به نام دوجنس گرا در میان ما زندگی میکنند که به تعبیری دارای دو روح هستند، هم مردانه و هم زنانه. یعنی هم میل به همجنس خود دارند هم به جنس مخالف. شاید جالب باشد بدانیم مشهورترین گی ها و لزبین ها و دو جنس گرا ها چه کسانی بودند :

گی ها : مارلون براندو(بازیگر)[1]، پیوتر ایلیچ چایکوفسکی (آهنگساز)[2]، لئوناردو داوینچی(دانشمند و هنرمند)[3]، فردی مرکوری(آهنگساز، خواننده و ترانه سرای گروه کوئین)[4].



لزبین ها : هیدر ماتراتزو(بازیگر)[5]، النور روزولت (همسرفرانکلین روزولت رئیس جمهورایالات متحده آمریکا و بانوی اول ایالات متحده آمریکا و اولین رئیس کمیسون حقوق بشر سازمان ملل متحد)[6]، کریستینا آگیلرا(خواننده)[7].


دوجنس گرا ها : آنجلینا جولی (بازیگر)[8]،مدونا (خواننده)[9] ،التون جان (آهنگساز، خواننده)[10].

منابع:


1- Homosexuality is so much in fashion it no longer makes news. Like a large number of men, I, too, have had homosexual experiences and I am not ashamed.

2- The possibility that Tchaikovsky was gay has been inferred from the composer's own writings

3- http://gaylife.about.com/od/gaycelebrityprofiles/
f/leonardodavinci.htm

5- “I didn't even know what lesbo meant!” Matarazzo says. But she made a point of finding out, and then it was: “Oh my God! That's what I am, a lesbian!” After this revelation, she was more excited than distressed: “Then I'd go around set to the people I really liked and say, ‘I'm a lesbian. I'm a lesbian.'”

6- http://lesbianlife.about.com/cs/herstory/a/Eleanor.htm

7- http://lesbianlife.about.com/cs/famouslesbians/p/Christina.htm

8- When Barbara Walters asked her if she was bisexual, Jolie responded: "Of course. If I fell in love with a woman tomorrow, would I feel that it's okay to want to kiss and touch her? If I fell in love with her? Absolutely! Yes!" - July 2003

9- http://en.wikipedia.org/wiki/Madonna_(entertainer)

10- In a 1976 Rolling Stone interview, he announced that he was bisexual.

۱۳۸۷ آذر ۲۹, جمعه

باز هم معلم قرآن و تجاوز به کودکان


بي بي سي - محمود قدري 60 ساله در دادگاهي در اسكاتلند به جرم تجاوز جنسي به كودكان در حين كلاس‌هاي قرآن مجيد به ۷ سال زندان محكوم شد. او اولين كودك طعمه‌ي خود را در سال 1995 مورد آزار و اذيت جنسي قرار داد و اين تجاوزها تا سال 1998 ادامه پيدا كرد. او متهم است كه با اين دختر بچه سكس داشته و او را بوسيده است. دومين دختر، توسط او در سال 1997 و در مسجد مورد تجاوز قرار گرفت. قربانيان كه اكنون 19 سال دارند به دادگاه گفتند كه اين مرد آن‌ها را در طول جلسات آموزش قرآن كريم و روي تخت خوابي در مسجد مورد تجاوز قرار مي‌داده است. يكي از دختر‌ان مي‌گويد كه تجاوز هر روز كه او به مسجد مراجعه مي‌كرده است اتفاق مي‌افتاده است. گفته مي‌شود اين مرد ديگر اجازه نخواهد داشت به آموزش كودكان بپردازد. دادگاه همچنين حكم داده است كه اين مرد پس از سپري شدن دوران محكوميتش 2 سال تحت نظارت باشد و در صورت نقض تعهدات دوباره به دادگاه فرا خوانده مي‌شود.
من موندم پرا رضا مارمولک تو فیلم مارمولک میگه ... اگر اسلام دست و بال مارا نبسته بود... بابا دین از این اپن تر والا خودشه.پیرو هیچ دینی به بچه 7 ساله تجاوز نمیکنه.البته تو حلیه المتقین آمده که سکس با بچه 7 ساله مجاز هست به شرطی که آسیب به کودک نرسه!!!!
شرم باد بر انسانهای کثیف......

۱۳۸۷ آذر ۲۸, پنجشنبه

رنجنامه معلم سنندجی در آستانه اعدام

باز هم جوانی دیگر ،در آستانه اعدام است و ما مثل همیشه در حال تماشای صحنه اعدام!!! 

ننگ بر ما ،ننگ بر ما که چنین بی تفاوت از کنار مهم ترین مسائل جامعه رد میشویم.ننگ بر ما که فقط به ایرانی بودن افتخار میکنیم. ولی وقتی برادر ما ،هموطن ما ،همکلاسی ما در وخیم ترین وضعیت روحی و جسمی قرار دارد بی تفاوت از کنار آن میگذریم. این نیست شرط انسانیت...


بیایید با کپی این مطلب در سایت و وبلاگ های دیگر سعی کنیم مانع از اعدام او شویم :
عکس فرزاد کمانگر
متن نامه فرزاد کمانگر خطاب به ملت ایران :  اينجانب فرزاد كمانگر معروف به سيامند معلمآموزش وپرورش شهرستان كامياران با ۱۲ سال سابقه تدريس كه يكسال قبل از دستگيري در هنرستان كارودانش مشغول به تدريس بودم و عضو هيئت مديره انجمن صنفي معلمان شهرستان كامياران شاخه كردستان بودم و تا زمان فعاليت اين انجمن و قبل از اعلام ممنوعيت فعاليتهاي آن مسئول روابط عمومي اين انجمن بودم . همچنين عضو شوراي نويسندگان ماهنامه فرهنگي - آموزشي رويان (نشريه آموزش و پرورش كاميارانبودم كه بعدها بوسيله حراست آموزش و پرورش اين نشريه نيز تعطيل شد . مدتي نيز عضو هيئت مديره انجمن زيست محيطي كامياران (ئاسك) بوده ام و از سال ۱۳۸۴ نيز با آغاز فعاليت مجموعه فعالان حقوق بشر در ايران به عضويت آن درآمدم . در مرداد ۱۳۸۵ براي پيگيري مسئله درمان بيماري برادرم كه از فعالين سياسي كردستان مي باشد به تهران آمدم و دستگير شدم . در همان روز به مكان نامعلومي انتقال داده شدم. زيرزميني بدون هواكش ، تنگ و تاريك بردند ، سلولها خالي بود نه زيرانداز نه پتو و نه هيچ شي ديگري آنجا نبود . آنجا بسيار تاريك بود مرا به اتاق ديگري بردند . هنگامي كه مشخصات مرا مي نوشتند از قوميتم مي پرسيدند و تا مي گفتم <كردهستم بوسيله شلاق شلنگ مانندي تمام بدنم را شلاق ميزدند . به خاطر مذهب نيز مورد فحاشي ، توهين و كتك كاري قرار ميدادند . بخاطر موسيقي كردي كه روي گوشيم موبايلم بود تا مي توانستند شلاقم ميزدند . دست هايم را مي بستند و روي صندلي مينشاندند و به جاهاي حساس بدنم … فشار وارد مي كردند و لباسهايم را از تنم به طور كامل خارج مي كردند و با تهديد به تجاوزجنسي با چوب و باتوم آزارم مي دادند .

پاي چپ من در اين مكان بشدت آسيب ديد و بعلت ضربه هاي همزمان به سرم و شوكالكتريكي بيهوش شدم و از هنگامي كه به هوش آمدم . تاكنون تعادل بدنم را از دست داده ام و بي اختيار مي لرزم ، پاهايم را زنجير مي كردند و بوسيله شوك الكتريكي كه دستگاهي كوچك و كمري بود به جاهاي مختلف و حساس بدنم شوك مي زدند كه درد بسيار زياد و وحشتناكي داشت بعدها به بازداشتگاه ۲۰۹ در زندان اوين منتقل شدم . از لحظه ورود به چشمانم چشم بند زدند و در همان راهروي ورودي (همكف - دست چپ بالاتر از اتاق اجراي احكام) مرا به اتاق كوچكي بردند كه در آنجا نيز مرا مورد ضرب و شتم (مشت و لگد) قرار دادند . روز بعد به سنندج منتقل شدم تا برادرم را دستگير كنند . در آنجا از لحظه ي ورود به بازداشتگاه با توهين و فحاشي كردن و كتك كاري روبه رو شدم . مرا به صندلي بستند و در اتاق بهداري از ساعت ۷ صبح تا روز بعد همانگونه گذاشتند . حتي اجازه ي دستشوئي رفتن نيز نداشتم . به گونه اي كه مجبور شدم خودم را خيس كنم . بعد از آزار و اذيت بسيار دوباره مرا به بازداشتگاه ۲۰۹ منتقل كردند . در اتاقهاي طبقه اي اول (اطاقهاي سبز بازجويي) مورد بازجويي و كتك و آزار و اذيت قرار دادند .

در ۵ شهريور ماه ۱۳۸۵ بعلت شكنجه هاي بسيار ناچاراً مرا به پزشك بردند كه در طبقه اول و در مجاورت اتاق هاي بازجويي قرارداشت كه پزشك آثار كبودي و شكنجه و شلاق زدن ها را ثبت كرد كه آثار آن در كمر ، گردن ، سر ، پشت ، ران ، پاها كاملاً مشهود بود . مدت دوماه شهريور و مهرماه در سلول انفرادي شماره ۴۳ بودم . كه چون شدت شكنجه ها واذيت و آزار خارج از تصور و بسيار زياد بود مجبور شدم ۳۳ روز اعتصاب غذانمايم و هنگامي كه خانواده ام را تهديد و احضار مي كردند براي رهايي از شكنجه و اعتراض به اذيت و فشار بر خانواده ام خودم را از پله هاي طبقه ي اول پرت كردم تا خودكشي نمايم . مدت نزديك به يكماه نيز در سلول انفرادي كوچك و بدبويي در انتهاي طبقه اول (۱۱۳) حبس بودم . كه در اين مدت اجازه ي ملاقات و تلفن با خانواده را نداشتم . در مدت ۳ ماه انفرادي اجازه هواخوري را هم نداشتم و سپس به سلول چند نفره شماره ۱۰ (راهرو) منتقل شدم و ۲ ماه نيز در آنجا بودم . اجازه ملاقات با وكيل يا خانواده را نيز نداشتم . در اواسط ديماه از ۲۰۹ تهران به بازداشتگاه اطلاعات كرمانشاه واقع در ميدان نفت انتقال داده شدم درحاليكه نه اتهامي داشتم و نه تفهيم اتهام شدم . بازداشتگاهي تنگ و تاريك كه هرگونه جنايتي در آن ميشد .
همه لباسهايم را در اتاق بيرون آوردند و بعد از ضرب و شتم لباسي كثيف و بدبو به من دادند و با ضرب و شتم مرا از راهرو و بازداشتگاه به اتاق افسر نگهباني و از آنجا به راهرو ديگري كه از در كوچكي وارد مي شد بردند . سلول بسيار كوچكي كه در واقع از همه كس مخفي بود و صدايم به جايي نمي رسيد . سلول تقريباً يك متر و شصت سانتيمتر در نيم متر بود . دو لامپ كوچك از سقف آويزان بود . هواكش نداشت . آن سلول قبلاً دستشوئي بود و بسيار بدبو و سرد . يكعدد پتوي كثيف در سلول بود . هنگام بيدارشدن بي اختيار سرت به ديوار مي خورد . اتاق سرد بود . براي نفس كشيدن مجبور بودم صورتم را روي زمين بگذارم و دهانم را به زير در نزديك بكنم تا نفس بكشم . و هنگام خواب يا استراحت هر ساعت چند بار با صداي بلند در را مي زدند تا از استراحت جلوگيري كنند و يا لامپ هاي كوچك را خاموش مي كردند . دو روز بعد از ورود مرا به اتاق بازجويي بردند و بدون هيچ سئوالي مرا زير ضربات مشت و لگد گرفتند و توهين و فحاشي كردند . دوباره مرا به سلول بردند صداي راديويي را تا آخر باز مي گذاشتند تا قدرت استراحت و تفكر را از من بگيرند در ۲۴ ساعت ۲ بار اجازه دستشويي رفتن داشتم . ماهي بكبار نيز اجازه استحمام چند دقيقه اي داشتم . شكنجه هايي كه در آنجا مي شدم مثل :

۱-بازي فوتبال : اين اصطلاحي بود كه بازجوها به كار مي بردند ، لباسهايم را از تنم در مي آوردند و چهار -پنج نفر مرا دوره مي كردند و با ضربات مشت و لگد به همديگر پاس ميدادند . هنگام افتادن من روي زمين مي خنديدند و با فحاشي كتكم مي زدند.
۲-
ساعتها روي يك پا مرا نگه مي داشتند و دستهايم را مجبور بودم بالا نگه دارم هرگاه خسته مي شدم دوباره كتكم مي زدند . چون مي دانستند كه پاي چپم آسيب ديده بيشتر روي پاي چپم فشار مي آوردند . صداي قرآن را از ضبط صوت پخش مي كردند تا كسي صدايم را نشنود .
۳-
در هنگام بازجويي صورتم را زير مشت و سيلي مي گرفتند ،
۴-
زير زمين بازداشتگاه كه از راهروي اصلي به طرف در هواخوري پله هاي آن با زباله و ريزه هاي نان پوشانده مي شد براي اينكه كسي متوجه آن نشود ، اتاق شكنجه ديگري بود كه شبها مرا به آنجا مي بردند ، دستها و پاهايم را به تختي مي بستند و بوسيله ي شلاقي كه آنرآ “ذوالفقار” مي ناميدند به زير پاهايم ، ساق پا ، ران و كمرم مي زدند . درد بسيار زيادي داشت و تا روزها نمي توانستم حتي راه بروم .
۵-چون هوا سرد بود و فصل زمستان ، اتاق سردي داشتند كه معمولاً به بهانه بازجويي از صبح تا غروب مرا در آن حبس مي كردند و بازجويي هم در كار نبود.
۶-در كرمانشاه نيز از شوكهاي الكتريكي استفاده ميكردند و به جاهاي حساس بدنم شوك وارد ميكردند.

۷-اجازه استفاده از خميردندان و مسواك را هم نداشتم ، غذاي مانده و كم و بدبويي به من ميدادند كه قابل خوردن نبود.


در اينجا نيز براي فشار وارد كردن به من اجازه ملاقات ندادند و حتي دختر مورد علاقه ام را نيز دستگير كردند . براي برادرهايم مشكل ايجاد ميكردند و آنها را بازداشت مي كردند . بعلت سلول و پتو و لباسهاي غير بهداشتي كثيف و بدبو . دچار ناراحتي پوستي (قارچ) شدم و حتي اجازه ديدن پزشك را هم نداشتم . بعلت فشار شكنجه ها مجبور شدم . كه ۱۲ روز اعتصاب غذا نمايم . ۱۵ روز آخر بازداشتم سلولم را عوض كردند و به سلول بدبوتر و كثيف تري كه هيچگونه وسيله گرمايي نداشت انتقال دادند . هر روز مورد فحاشي و هتاكي قرار مي گرفتم حتي يكبار بعلت ضربه هايي كه به بيضه هايم زدند بيهوش شدم . شبي نيز لباسهايم را در همان شكنجه گاه (زيرزمين) در آوردند و به تجاوز جنسي تهديدم نمودند و.. براي رهايي از شكنجه چند بار مجبور شدم . كه سرم را به ديوار بكوبم . مرا وادار به اعتراف به مسائل عاطفي و روابط و.. وادار ميكردند . صداي آه و ناله سلول هاي ديگر مرتب شنيده ميشد وحتي گاهاً بعضي اقدام به خودكشي مينمودند .
۲۸ اسفندماه به تهران بازداشتگاه ۲۰۹ منتقل شدم و هر چند به سلول جمعي ۱۲۱ منتقل شدم ولي باز اجازه‌ي ملاقات نداشتم.
 هنوز فشارهاي روحي - رواني مانند بازداشت خانواده و جلوگيري از ارتباط با آنها فحاشي ، هتاكي و… بر من وارد ميكردند.

پرونده ام بعد از ماهها بلاتكليفي خردادماه ۸۶ به دادگاه انقلاب شعبه ۳۰ فرستاده شد . بازجوها تهديد ميكردند كه نهايت سعي آنها گرفتن حكم اعدام يا زنداني درازمدت مي باشد . و در صورت اثبات بي گناهيم در دادگاه و آزادي در بيرون از زندان تلافي !؟ مي كنند . نفرت عجيبي كه از من به عنوان يك كرد ، ژورناليست و فعال حقوق بشر داشتند . با وجود همه ي فشارها از شكنجه دست بردار نبودند .

دادگاه عدم صلاحيت رسيدگي به پرونده را در تهران اعلام نمود . و رسيدگي پرونده را به سنندج واگذار نمود . با هر بار حمايت مردمي و سازمانهاي حقوق بشراز من واعتراض به بازداشت و شكنجه هاي قانوني آنها عصباني تر ميشدند و فشارها را بيشتر مي كردند . در شهريور ماه ۸۶ به بازداشتگاه سنندج منتقل شدم جايي كه برايم <كابوس وحشتناكيشده كه هيچگاه از ذهنم و زندگيم خارج نخواهد شد . در حاليكه طبق قانون خودشان من اتهام جديدي نداشتم . از همان لحظه ورود كتك كاري و آزار و اذيت جسمي و رواني ام آغاز شد .

بازداشتگاه ستاد خبري سنندج يك راهرو اصلي و ۵ راهرو مجزا داشت كه در آخرين راهرو و آخرين سلول مرا جاي دادند . جايم را مرتب عوض ميكردند تا روزي رئيس بازداشتگاه همراه چند نفر ديگر مرا بدون دليل ضرب و شتم نمودند و از سلول خارج نمودند روي پله هايي كه ۱۸ پله بود به زيرزمين و اتاقهاي بازجويي منتهي ميشد با ضربه اي كه بر بالاي پله ها از پشت به سرم وارد نمودند به زمين افتادم و چشمانم سياهي رفت با همان حالت مرا از پله ها به پائين كشيده بودند ، نمي دانم چگونه ۱۸ پله مرا به پائين آورده بودند . چشمانم را باز كردم . درد شديدي در سر وصورت ، پهلويم احساس ميكردم با بهوش آمدنم دوباره مرا زير ضربات مشت و لگد گرفتند و بعد از يك ساعت كتك كاري دوباره مرا كشان كشان از پله ها بالا كشيدند و به راهروي دوم و سلول كوچكي بردند و به داخل آن پرت كردند . و ۲ نفر باز هم مرا زدند تا مجدداً بيهوش شدم . هنگامي كه به هوش آمدم كه صداي اذان عصر را مي شنيدم . صورت و لباسهايم خوني بود . صورتم متورم شده بود . تمام بدنم سياه و كبود شدهبود . قدرت حركت كردن نداشتم بعد از چند ساعت بزور مرا به حمامي انداختند تا صورت خونين و لباسهايم را تميز كنم .
لباسهاي خيسم را تنم كردند و به علت وخامت جسميم ساعت ۱۲ شب چند نفر ازروساي اطلاعات در حاليكه چشمانم را بسته بودند وضيعت وخيم جسمي ام را ديدند .و فرداي آن روز مجبور شدند مرا به پزشكي خارج از بازداشتگاه و مستقر در زندان مركزي نشان دهند . بعلت آسيب ديدگي دندان ها و فكم تا چند روز قدرت غذا خوردن هم نداشتم . شبها پنجره سلول را باز ميكردند تا سرما اذيتم كند . به من پتو نميدادند بناچار مجبور بودم موكت را دور خود بپيچم . اجازه هواخوري ، ملاقات و تلفن نداشتم و بارها و بارها در اتاقهاي بازجويي واقع در زيرزمين مورد ضرب و شتم قرار مي گرفتم . مجبور شدم ۵ روز اعتصاب غذا نمايم . بارها سرم را به ديوارهاي زيرزمين مي كوبيدند . و از زير زمين تا سلول با ضربات مشت و لگد مي بردند . هيچ اتهامي نداشتم نه دركرمانشاه و نه در سنندج
شكنجه مشهور <جوجه كباباصطلاحي بود كه رئيس بازداشتگاه اطلاعات سنندج به كار ميبرد و اكثر شبهايي كه خودش آنجا بود انجام ميداد . دست و پا را مي بست و كف زمين مي انداخت و شلاق ميزد .
صداي گريه ها و ناله هاي زندانيان ديگر كه اكثراً دختر بودند شنيده ميشد و روح هر انساني را آزار ميداد . شبها پنجره ها را باز ميگذاشتند ، لباسهايم را در دستشويي كه در زيرزمين بود بعد از كتك كاري خيس ميكردند و به همان صورت مرا به سلول ميبردند ، بعلت سردي هوا مجبور بودم خودم را لاي پتوي كثيف سلول بپيچانم.
نزديك به ۲ ماه نيز در انفرادي هاي سنندج بودم ، پرونده ام در سنندج نيز عدم صلاحيت رسيدگي گرفت و دوباره به تهران منتقل شدم . نزديك به ۸ ماه انفرادي آزارهاي جسمي و روحي در اين مدت . وي جسم و اعصاب و روانم تاثير بسيار بدي گذاشته . بعد از يك شب بازداشت در ۲۰۹ به اندرزگاه ۷ زندان اوين در جايي كه مواد مخدر سرگرمي زندانيان محسوب ميشود منتقل شدم و از ۲۷ آابان به زندان رجايي شهر زنداني كه در طبقه بندي سازمان زندانها متعلق به زندانيان خطرناكي چون قتل ، آدم ربايي و سرقت مسلحانه و… منتقل شده ام .
.

تشدید احتمال اعدام فرزاد کمانگر،معلم کرد در اسارت


سازمان عفو بین‌الملل با صدور بیانیه‌ای نسبت به تغییر ناگهانی سلول فرزاد کمانگر ابراز نگرانی کرد.

در این بیانیه که امروز (پنجشنبه) منتشر شده، آمده است که با توجه به این که در زندان‌های ایران، تغییر سلول به معنی این است که فرد ممکن است اعدام شود، این سازمان نگرانی خود را از در معرض اعدام بودن وی اعلام می‌کند.

سازمان عفو بین‌الملل همچنین به نقل از منابعی آورده که نگهبانان زندان، کمانگر را مورد ضرب و شتم قرار داده و او را تهدید کرده‌اند که اعدام خواهد شد.

بر اساس این بیانیه، روز پس از ضرب و شتم و انتقال وی به یک سلول دیگر، کمانگر در حالت بیهوشی در بیمارستان زندان دیده شده است.

کمانگر همراه با دو شهروند کرد دیگر به نام‌های علی حیدریان و فرهاد وکیلی بازداشت و به «محاربه و اقدام علیه امنیت ملی» محکوم شده‌اند.

حیدریان و وکیلی هر کدام به خاطر آن‌چه «جعل سند» نامیده شده،به ۱۰ سال زندان محکوم شده‌اند و بر اساس قوانین ایران باید پیش از اعدام، دوران محکومیت خود را سپری کنند.

عفو بین‌الملل خواستار بررسی هرچه سریع‌تر مسئله ضرب و شتم و تهدید به اعدام کمانگر شده تا در صورت صحت، مسئولین این اقدام، شناسایی و محاکمه شوند.

توقف حکم اعدام این سه تن و امکان تماس آنها با خانواده‌ها و وکلایشان و نیز استفاده از امکانات پزشکی و درمانی از دیگر خواسته‌های این سازمان است.

پیش‌تر، سازمان عفو بین‌الملل در خرداد ماه امسال، با صدور اطلاعیه‌ای از صدور حکم اعدام فرزاد کمانگر از سوی قوه قضائیه ایران ابراز نگرانی کرده بود.

در اطلاعیه سازمان عفو بین‌الملل ضمن اعتراض به روند دادرسی این پرونده، از مقامات قوه قضائیه خواسته شده بود که ا جزئیات کامل اتهامات فرزاد کمانگر اعلام شود.

کمانگر به مدت ۱۲ سال در شهر کامیاران به عنوان معلم فعالیت کرده و عضو هیئت‌مدیره شاخه محلی انجمن صنفی معلمان و یکی از گروه‌های محلی حامی محیط زیست بوده و برای ماهنامه رویان از نشریات اداره آموزش و پرورش شهر کامیاران نیز می‌نوشته است.

وی همچنین نویسنده یک سازمان حقوق بشر محلی است که نقض حقوق بشر در کردستان و استان‌های دیگر را مستندسازی می‌کند.

پیش‌تر فدراسیون بین‌المللی جامعه‌های حقوق بشر و سازمان جهانی مبارزه با شکنجه، مراتب نگرانی شدید خود را نسبت به صدور حکم اعدام آقای کمانگر اعلام کرده‌اند.

۱۳۸۷ آذر ۲۶, سه‌شنبه

سانتا اکبرو



با نزدیک شدن به ایام الله کریسمس،تصمیم گرفتم چند تا عکس باحال بزارم .برید حالشو ببرید!
این اکبر عزیز دل ماست.خدا کنه رای بیاره کلی بخندیم بهش

بازگشت به آغوش مهربان بلاگ اسپات

دوباره بعد از یک غیبت طولانی برگشتیم سر خونه و زندگی خودمون.
اگه حال کنم بلاگ رو زود به زود با کمک آدم ترین همکارم آپدیت میکنم.
هرگونه نظر و پیشنهاد باحالی قابل قبول هست.

۱۳۸۷ آذر ۲۵, دوشنبه

خودتون قضاوت کنین...


ازکتاب
حلية المتقين اثر علامه محمد باقر مجلسى
فصل دهم : در ختنه كردن پسران و دختران و سوارخ كردن گوش ايشان و آداب هر يك

"در حديث معتبر منقول است كه چون زنان بخدمت حضرت رسول صلّى اللّه عليه وآله وسلّم هجرت كردند زنى آمد او را ام حبيب ميگفتند وزنان را ختنه ميكرد حضرت فرمود كه اى ام حبيب آن كاريكه داشتى هنوز دارى ؟گفت بلى يا رسول اللّه مگر آنكه نهى فرمائى و من ترك كنم حضرت فرمود كه نه بلكه حلال است بياتا تو را بياموزم كه چه بايد كرد چون ختنه كنى زنان را بسيار به ته مَبُر واندكى بگير كه رو را نورانى تر ورنگ را صاف تر ميگرداند و نزد شوهر عزيزتر ميدارد پس ام عطيه خواهر او آمد كه زنان را مشاطه گى* ميكرد حضرت فرمود كه چون زنانرا مشاطه گى كنى براى جلا دادن پارچه هاى جامه بر روى ايشان ماليدن خوب نيست آب روى ايشانرا مى برد و موهاى ديگران را بموهاى ايشان پيوند مكن ."
--------------------------------
* مشاطه گى = آرایش کردن عروس

صفحه اول وب سایت مذکور

فهرست وبلاگ من